📒 قصه های کلیله و دمنه خرگوش باهوش 🐰✨ قسمت١ روزی بود و روزگاری بود در یک جنگل دور افتاده که پر از درختهای میوه و سرو و کاج و گلها و گیاههای سبز و زیبا بود و آب و هوای بسیار باصفا داشت گروه زیادی از حیوانات و مرغها و جانوران گوناگون زندگی میکردند مانند ،میمونها خرگوشها ،گرازها ،آهوها، کبکها بز کوهی ها کبوترها و خیلی از مرغ های صحرایی و چون همه جور سبزی و میوه فراوان بود همه خوش و خرم روزگار بسر میبردند ولی یک شیر زورمند و ظالم هم در نزدیکی آن جنگل منزل گرفته بود و بلای جان آن حیوانات شده بود هر روز در گوشه ای پشت درختی یا بوته گیاهی کمین میکرد و همین که یکی از حیوانات را تنها مییافت او را میگرفت و از هم میدرید و گوشتش را میخورد چون هیچ کس هم زورش به او نمیرسید نمیتوانستند چاره ای بکنند و کم کم زندگی شيرين حيوانات آن بیشه از ترس شیر دچار تلخی و ناراحتی شده بود و هیچ کدام نمیدانستند آیا صبح که از خانه و لانه بیرون می آیند سالم به خانه بر میگردند یا نه در میان خرگوشهایی که در آن صحرا بودند یک خرگوش باهوش بود که برای نجات حیوانات نقشهای کشید که همه پسندیدند و یک روز تمام حيوانات جنگل را دعوت کرد و همه دسته جمعی رفتند دم منزل شیر و خرگوش را به نمایندگی انتخاب کردند که با شیر حرف بزند. خرگوش بعد از خوش آمد به شیر :گفت ای شیر ،توانا حیوانات جنگل به من وکالت داده اند که با شما حرف بزنم ما میدانیم که زور و قدرت تو از ما بیشتر ما حيوانات ضعیفی هستیم است و چون نمیتوانی علف بخوری و بزرگ گوشتخواران هستی هر روز یکی از ما را میگیری و بچه های ما نمیتوانند از ترس تو با آسایش خیال در جنگل گردش کنند بعضی از روزها هم که تو نمیتوانی کسی را شکار کنی گرسنه میمانی اینک ما آمده ایم قراری بگذاریم که هم ما و هم تو راحت باشیم و هرکسی با خيال راحت زندگی کند شیر پرسید چه قراری میگذارید که هم من و هم شما راحت باشیم؟ خرگوش :گفت قرار میگذاریم به شرطی که تو بیخبر حيوانات جنگل را شکار نکنی و ما امنیت داشته باشیم هر روز خودمان یک حیوان چاق و چله را که برای خوراک تو مناسب باشد انتخاب کنیم و پیش تو بفرستیم و آن وقت هم تو از زحمت شکار کردن راحت میشوی و هم حیوانات ضعیف با خیال راحت چرا میکنند و هم این که همیشه سر موقع خوراک حاضر و آماده داری و هم روزی تو حلال تر است... ادامه دارد... 🌿🌺🌿@setaresho7🌿🌺🌿 •✾💫 اینجا ستاره شو 💫✾•