هدایت شده از محمد اکبری
10.86M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
غروب با آقا سید رضا محبوبی روضه بودیم بعد نماز اومدن دنبالشون که برن روضه بعدی... من به خاطر وضع پاهام چند وقته از خیلی جلسات محرومم ولی نمیدونم چیشد گفتم منم میام... خلاصه سید رفت تو روضه ولی آقاهادی هنوز نیومده بود مسوول هیئته اومد گفت آقا اگه میشه شروع کن تا آقاهادی برسن اون لحظه واقعا با وجودم حس کردم سیدالشهدا خودشون همه کاره ان ما واقعا نمیدونم چه خبره اینجا... ولی دیشب خیلی شب قشنگی بود برا من نوکریای با اخلاص بچه های پایین شهر و گریه هاشون و... چی بگم آخه بهشت بود بخدا... سرتونو درد آوردم ببخشید هیئت تموم شده بود یکی از نوجونا گفت آقاهادی این شعرو نخوندی برامون که همونجا همه با هم شروع کردن به خوندن انّا للّه عبدا لأباعبدالله... یامظلوم...