سیدالعلماء
🔺 جذب از راه معنویت 🔹 شما مکاید خفی شیاطین جن و انس را ببینید که امور معنوی را صورت‌سازی می‌کنند. مثلاً بگوید: ما می‌خواهیم نسل جوان بشوند. نسل جوان را باید به زهد جذب‌شان کرد. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با یک کفش پاره سلطنت می‌کرد و نسل خودش را، آن‌کسی‌را که قابل بوده را جذب می‌کرد، نه با یک کفش‌های قشنگ که از سلطان روم برایش فرستاده، آن را بپوشد، بیاید نماز جمعه تا جوانان خوش‌شان بیاید!. درست وضع دارد عوض می‌شود!. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در بین خطبه خواندن لباسش را تکان می‌داد. چرا؟! چون یک پیراهن داشت، شسته بود، غسل کرده بود، آمده بود نماز جمعه، لباسش تر بود، پیراهنش را تکان می‌داد؛ چون لباس نداشته عوض بکند بیاید نماز جمعه!. آیا او نمی‌خواست جوان‌ها را جذب بکند؟! او می‌خواست جذب از راه جلب به معنویت انجام بگیرد نه جذب به این‌که این مسجد چقدر زیباست! چقدر دیوارش این‌جور است، گلدسته‌اش این‌جور است و فلان. پیغمبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله هم مبارزه داشت. وقتی می‌آمد، می‌دید مثلاً -در سختی دوران اسلام- حضرت زهرا (علیهاالسلام) یک پرده‌ای در خانه انداخته که می‌شود این را داد به یک فقیری تا پیراهنش بکند، سلام علیک نکرده بر می‌گشت. حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم مقصود ایشان را می‌فهمید. روی همان حساب آن پرده را می‌داد به یک فقیر. الآن هم فقر نسل جوان به و به ، عین همان فقر زمان پیغمبر است! منتهی به این شکل امروزی در آمده. آن زمان یک دانه خرما، یک شخص را نجات می‌داد از گرسنگی؛ حالا یک ملیون مثلاً که یک جوان بگیرد، یک ازدواجی، در یک سطح نازلی انجام بدهد مثل همان یک خرما است. امروز باید این‌جوری مردم مجاهد بشوند. بازاری‌ها، تجار، اداری‌ها، وزرا. کفش اضافی برای عوض کردن آقای وزیر نداشته باشد از بس رسیدگی کرده باشد به زیردستش، به کارمنداش، به جوان‌هایی که می‌شناسد. به همسایه‌ها، به خانواده. مرحوم آیت الله گلپایگانی اعلی‌الله‌مقامه از خودشان شنیدم که فرمود: زمان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (رحمه‌الله) من و همسرم یک کفش داشتیم. من صبح می‌پوشیدم، می‌رفتم درس حاج شیخ عبدالکریم. بر می‌گشتم، او می‌پوشید، می‌رفت به آشپزخانه برای کار غذا پختنش و این‌ها. این‌که مالِ زمان جاهلیت و هزار سال پیش نیست، مالِ هشتاد سال پیش است. اگر این کارها را ظرفیت پیدا کند و جا باز کند در تلویزیون، در تبلیغات، در روزنامه‌ها، در همه‌جا، کشور یک انقلاب جهادی پیدا می‌کند، نه فقط جهاد دانشگاهی، یا مثلاً بسیج و این‌جور چیزها. نه، بسیج عمومی باید باشد؛ عمومی اگر بشود شاید یک مورد نیاز، مثلاً جوانی که الآن وظیفه‌ی شرعی‌اش ازدواج باشد، پیدا نشود یا بی مسکن نباشد؛ چون این کاخ‌های شصت طبقه، پنجاه طبقه بالا می‌رود، این‌ها همه از یک بینش ضد اسلامی تولید می‌شود!. شهردار و شهرداری‌های پنج سال پیش، ده سال پیش که این‌ها را ترویج می‌کردند، -حالا نمی‌دانم هنوز ترویج می‌کنند- این‌ها از این نکات غافل بودند: همسایه‌ها از آفتاب محروم می‌شوند، از هوای خوب محروم می‌شوند، بچه‌ها در رفت و آمدها و پله‌ها و به هم برخورد کردن‌ها، اخلاق‌شان فاسد می‌شود. صد جور عیب دارد. ولی یک برج برود، بالا کشور زینت پیدا می‌کند! می‌گویند: ایران ترقی کرده!. دین‌شناسی الآن کم‌یاب است؛ مغز دین یعنی چی؟ عدالت یعنی چی؟ ریاست یعنی چی؟ این‌ها را همه‌اش را حضرت علی (علیه‌السلام) داشت با یک پیراهن! امام جمعه، خلیفه، مشغول خطبه‌ها بود، پیراهنش را برای خشکیدن تکان می‌داد! چرا؟ چون وقتی می‌خواست بیاید نماز، غسل بکند، لباسش را عوض بکند، نداشت، فقط پیراهنی داشت، این را که شسته بود، هنوز خشک نشده بود، پوشیده بود آمده بود نماز جمعه. پیراهنش را تکان می‌داد که رطوبتش مثلاً برود، توی آن هوای گرم که اصلاً باید فوری خشک شده باشد. هدیه به امیرالمؤمنین علیه‌السلام صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ✅ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama