620 سوالات هارون الرشید از امام کاظم علیه السلام در دیداری هارون‌الرشید رو به امام کاظم(سلام الله علیه) کرد و گفت مدت‌هاست که مسائلی مرا به خود مشغول داشته و می‌خواهم از تو سؤالاتی کنم که تاکنون از کسی نپرسیده‌ام. چناچه پاسخ دهی رهایت می‌کنم و سخن چینیِ هیچ‌کس درباره تو را نمی‌پذیرم و من اطلاع دارم که تو هرگز دروغ نگفته‌ای. حال به پرسش‌هایی که در دل دارم پاسخ درست بده. امام فرمود آنچه که بدانم به تو خواهم گفت در صورتی که به من امان دهی. گفت در صورتی که راست بگویی در امان هستی. امام فرمود آنچه می‌خواهی بپرس. هارون گفت ما و شما از یک شجره هستیم و همگی از نسل عبدالمطلب‌ایم. ما فرزندان عباس هستیم و شما فرزندان ابوطالب. آنها هردو عموی پیامبر بودند و به این ترتیب قرابت و خویشاوندی با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یکسان است. پس چرا شما بر ما برتری دارید؟ امام فرمود ما به پیامبر نزدیکتریم. هارون گفت چگونه؟ فرمود چون عبدالله و ابوطالب از یک پدر و مادر بودند ولی جدّ شما عباس نه از مادرِ عبدالله بود و نه از مادرِ ابوطالب. هارون گفت پس چرا شما ادعا می‌کنید که وارثان پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هستید درحالیکه زمان ارتحال آن حضرت، ابوطالب وفات یافته و عباس عموی ایشان زنده بود و می‌دانیم که با وجود عمو، عموزادگان ارث نمی‌برند. امام فرمود مرا از پاسخ این سوال معاف بدار و از دیگر مسائل بپرس. هارون گفت هرگز. باید پاسخ دهی! امام فرمود پس به من امان بده. گفت از همان ابتدا امان داده بودم. امام فرمود مطابق نظر علی بن ابیطالب(سلام الله علیه) با وجود فرزند صُلبی‌- چه دختر باشد یا پسر - هیچ‌کس سهم نمی‌برد جز پدر، مادر و همسر. جدم علی(سلام الله علیه) با وجود فرزند، برای عمو هیچ سهمی از ارث قائل نبود و در قرآن نیز چنین چیزی نیامده است و همانگونه که از پیامبر اکرم نقل شده فرمود: «أقضاکُم عَلیٌ یعنی علی‌(سلام الله علیه) عالم‌ترین شما به علم قضاوت است.» هارون گفت بیشتر بگو. امام فرمود پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کسانی را که مهاجرت نکردند و در مکه باقی ماندند از ارث محروم کرد و ارتباط و ولایت بین آنان و دیگر مسلمانان برقرار نفرمود. هارون گفت چه دلیلی بر این مدعا داری؟ امام آیه ۷۲ از سوره انفال را تلاوت کردند: «و کسانی که ایمان آوردند ولی هجرت نکردند به هیچ عنوان بین شما و آنان ارتباط و ولایت وجود ندارد تا زمانی که هجرت کنند.» آنگاه حضرت ادامه داد و عمویم عباس هجرت نکرد. هارون گفت ای موسی! آیا از این مطلب به هیچ یک از دشمنان ما چیزی گفته‌ای یا برای کسی از فقیهان در این باره مطلبی بیان کرده‌ای؟ امام فرمود هرگز و تا‌کنون کسی در این باره جز شما از من چیزی نپرسیده است. هارون گفت چرا شما به مردم اجازه می‌دهید شما را به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب کنند و بگویند: «ای فرزندان رسول خدا!»‌؟ در حالی که شما فرزندان علی(سلام الله علیه) هستید و اشخاص را باید به پدرانشان منسوب نمود و مادر شما فاطمه(سلام الله علیها) است و پیامبر جد مادری شما محسوب می‌شود. امام فرمود اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) زنده شود و دختر تو را خواستگاری کند آیا به آن حضرت پاسخ مثبت می‌دهی؟ گفت سبحان‌الله! چطور ممکن است پاسخ مثبت ندهم؟ و با این کار بر عرب و عجم و قریش فخر خواهم فروخت. امام فرمود ولی آن حضرت نه از دختر من خواستگاری می‌کند و نه من دخترم را به ازدواج آن حضرت در‌می‌آورم. گفت چرا؟ فرمود زیرا من برخلاف تو مولود ایشان هستم. هارون گفت آفرین! سپس پرسید به چه دلیل می‌گویید ما نسل پیامبر هستیم و حال آنکه پیامبر از خود نسلی برجای نگذاشت؟ و نسل انسان‌ها از اولاد پسر است و نه دختر و شما دختر‌زادگان او هستید و از دختر نسل منتقل نمی‌شود. امام هارون را قسم داد که از این پرسش درگذرد. هارون گفت هرگز! شما فرزندان علی باید دلیل خود را ذکر کنید. ای موسی! به من گزارش داده‌اند که تو رئیس و امام آنها در این زمان هستی و در پاسخ تو را معاف نمی‌دارم و باید از قرآن برایم دلیل بیاوری. شما فرزندان علی(سلام الله علیه) ادعا می‌کنید که هیچ حرفی از قرآن بر شما پوشیده نیست و تفسیر و تاویل همه قرآن را می‌دانید و خود را از رای دیگر دانشمندان بی‌نیاز می‌بینید. امام فرمود اجازه می‌دهی پاسخ دهم؟ گفت بفرما. امام آیه ۸۴ و ۸۵ سوره انعام را تلاوت فرمود: «و از نسل حضرت نوح (يا ابراهیم) این انبیا را قرار دادیم: داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون و اینچنین به افراد نیکوکار پاداش می‌دهیم و نیز زکریا و یحیی و عیسی ...» آنگاه امام پرسید پدر عیسی کیست؟ گفت عیسی پدری ندارد. امام فرمود همچنان که حضرت عیسی را از طریق مریم به فرزندان انبیای گذشته ملحق کردیم، ما نیز از طریق مادرمان فاطمه(سلام الله علیها) به نسل پیامبر ملحق می‌شویم. آنگاه فرمود دلیلی دیگر هم