گر نگاهی به ما کند مادر ذره را کیمیا کند مادر روز محشر امید من اینست که مرا هم جدا کند مادر **** این بار قلم، ازتب وتاب ازنفس افتاد خورشید سر ازسجده برآورد و پس افتاد چون شمس درخشان و چو قرص قمر است «او» هرکس که تو را دید به دام و قفس افتاد از بس که شنیدیم ز زلف و خم ابروت از شوق وصالت به دلم این هوس افتاد آید بهار، از حرم آن وقت که بیایی سرسبز شود دشت و ز رو خار و خس افتاد ای ماه بیا شب شده حالم ز نبودت کارم دگر سوی نوا و قسم افتاد اینبار نگیر خورده که قافیه بهم خورد زیرا قلم، از تب و تاب از نفس افتاد شنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲۰ (۱۸ شعبان ۱۴۴۴) @M_A_N313 @seyyedbashir