برای بدرقه
#شهید_مردم:
پاکی و صداقت تو را میدیدیم
از درد، عیادت تو را میدیدیم
هرچند که شب، دامنهداری میکرد
ما صبحِ شهادت تو را میدیدیم
ای صبحِ شهادتِ تو بارانانگیز!
ای شور و شرارۀ جنونت، تب ریز!
ای مرد! کدام کوه از پای نشست؟
از پا منشین! بایست! از نو برخیز!
گوش شنوای درد مردم! برگرد
ای آینهکاری تبسّم! برگرد
هرچند در آسمان اول بودی،
از گنبد آسمان هشتم برگرد
همبالوپر پرندهها بودی و عشق
محبوب خود خود خدا بودی و عشق
هم ما، هم عشق، انتخابت کردیم
تو نقطۀ اشتراک ما بودی و عشق
تا کی وسط معرکهها خواهد رفت؟
تا چند به دنبال بلا خواهد رفت؟
یک روز به مشرق و به مغرب یک روز
ای عشق! شهید، تا کجا خواهد رفت؟
از عشق، سخن گفتی و از بر نشدم
ای سرو! شبیه تو صنوبر نشدم
بر ابر، مرا نشاندی اما افسوس!
با این همه آسمان، کبوتر نشدم
چشمان خدا، شبیه ما بدبین نیست
نه! هر صف اولی، سرش پایین نیست
«از آخر مجلس شهدا را...» نه! نه!
انگار همیشه رسم چیدن، این نیست
سیدباقر سیدیزاده
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
[
@SEYYEDIZADEH]