روستای محرومی داریم حتی مسجد هم نداریم تا فعالیتی انجام بدهیم منم با کسب اجازه از خانواده ام یکی از بزرگترین اتاق خواب ها را وقف ایام محرم کردم روز اولی که بچهای محله جمع شدند چهار نفر بیشتر نبودند از کمی تعداد دلسرد نشدم به تبلیغ ام با عشق ادامه دادم ،کلاس نقاشی و کتابخوانی با فعالیت های متفاوتی مثل درست کردن پازل برایشان گذاشتم زمان کلاس یک ساعت بود یعنی پنج عصر تا شش عصر ولی بخاطر تنوع فعالیت تا بیشتر مواقع تا ساعت هفت و نیم میماندند و هر روز تعدادشان بیشتر و بیشتر میشد تا روز آخری که حدود پانزده نفر آمدند،روز آخر می گفتند خانم یعنی دیگه تموم شد؟؟ یعنی نمیشه بیایم برامون کلاس بزاری؟؟چقدر استقبال شد و چقدر فهميدم محتاج دانستنند بهشان گفتم قدمتون بر روی چشم هر وقت آمدید من برایتان کلاس میگذارم
به برکت امام حسین(ع) کودکان محله ام دور هم جمع شدند
#نشر_خوبی_ها
#کتاب_بحث
#سخنرانی_تعاملی
نمونه کار
#کودک_ونوجوان