📜 وقایع بعد از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 📖موضوع: اتمام حجت اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام 📌سخنان سلمان بعد از بیعت: سلیم بن قیس می‌گوید: به سلمان گفتم: ای سلمان! آیا بیعت کردی و چیزی نگفتی؟ او گفت: بعد از آنکه بیعت کردم چنین گفتم بقیۀ روزگار را ضرر و هلاکت ببینید، آیا می‌دانید با خود چه کرده‌اید؟ کار درست کردید و به خطا رفتید! با سنت آنان که قبل از شما بودند که تفرقه و اختلاف می‌نمودند درست و مطابق انجام دادید و از سنت پیامبرتان خطا رفتید که خلافت را از معدنش و از اهلش خارج ساختید. عمر گفت: ای سلمان! حال که رفیقت بیعت نمود و تو نیز بیعت کردی هرچه می‌خواهی بگو و هرچه می‌خواهی بکن و رفیقت هم هرچه می‌خواهد بگوید. سلمان می‌گوید گفتم: از پیامبر شنیدم که می‌فرمود: «برابر گناه همۀ امتش تا روز قیامت و برابر عذاب همۀ آنان برگردن تو و رفیقت که با او بیعت کردی خواهد بود.» عمر گفت: هرچه می‌خواهی بگو، آیا چنین نیست که بیعت نمودی و خداوند چشمت را روشن نساخت که رفیقت خلافت را بر عهده بگیرد؟! گفتم: شهادت می‌دهم که من در بعضی کتاب‌هایی که از طرف خداوند نازل شده خوانده‌ام که تو -با اسم و نَسَب و اوصافت- دری از درهای جهنم هستی. عمر گفت: هر چه می‌خواهی بگو. آیا خداوند خلافت را از اهل این خانه نگرفت که شما آنان را بعد از خداوند ارباب خود قرار داده‌اید؟! به او گفتم: شهادت می‌دهم از پیامبر شنیدم که می‌فرمود، در حالی‌که درباره این آیه از او سؤال کردم که «فَيَوْمَئِذٍ لَا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ اَحَدٌ وَ لا يُوثِقُ وَ ثَاقَهُ أَحَدٌ»، «در آن روز هیچ‌کس را مانند او عذاب نمی‌کند و هیچ‌کس را مانند او به بند نمی‌کشد». حضرت به من خبر داد که آن تو هستی. عمر گفت: ساکت شو، خدا صدایت را خفه کند، ای غلام، و ای پسر زن بدبو! علی علیه‌السلام فرمود: ای سلمان! تو را قسم می‌دهم که ساکت باشی. سلمان می‌گوید: به‌خدا قسم اگر علی علیه‌السلام مرا به سکوت امر نکرده بود آنچه دربارهٔ او نازل شده و هر چه دربارۀ او و رفیقش از پیامبر شنیده بودم به او خبر می‌دادم. وقتی عمر دید من ساکت شدم گفت: تو مطیع و تسلیم او هستی. 📚منبع: کتاب اسرار آل محمد علیهم‌السلام، ح۴، ب۵ علیه‌السلام @sh_hosein