عهدیست که بسته ایم برمیخیزیم هر چند که خسته ایم بر میخیزیم هرجا که نام عشق را میشنویم با آنکه نشسته ایم برمیخیزیم از خون شناسنامه دارند هنوز در محراب خون اقامه دارند هنوز آنان که از تبار باران بودند رفتند ولی ادامه دارند هنوز خون بسته تمام گیسم سرخ است از گریه دو چشم خیسم سرخ است سبز رفته ای ولی نامت را باهر قلمی که مینویسم سرخ است آن روز که آمدی شهر عطرآگین بود لبخند تمام کوچه ها غمگین بود روزی که بدوش جنازه ات میبردند تابوت سبک ولی غمت سنگین بود شادی روح شهدا صلوات عزاداریهایتان مورد عنایت حضرت زهرا سلام الله انشاءالله التماس دعا