🥀•
_ اصبغ ابن نباته میگه نیمه شب بود همسرم منو از خواب بیدار کرد گفت ببین خانه علی چه خبره چرا این بچه ها امشب اینقدر گریه میکنن.
گفتم زن شب از نیمه گذشته این بچه ها مادر از دست دادن یه ساعتی میگذره آرام میشن.
گفت نه... تو مادر نیستی نمیدونی بی مادری چقدر سخته. برو برام یه خبری بیار.
میگه اومدم تا در زدم گریه ی بچه ها قطع شد امیر المومنین دم درآمد تا چشمش به من افتاد فرمود اصبغ مارو ببخش بچه ها نمیزارن شما استراحت کنید.
گفتم نقل این حرفها نیست چرا این بچه ها امشب اینقدر گریشون طولانی شده؟
به آستانه ی در نشست فرمود یه شب من گریه میکنم حسنین دورم میگردن، یه شب زینبین گریه میکنن منو حسنین دلداریشون میدیم، یه شب حسن گریه میکنه منو زینبین و حسین غمخواریش میکنیم ... اما هروقت حسین بهانه مادر میگیره همه ما بیقرار میشیم......
آخ حسیــــــــــن...
#بغض🥀