تو بحبوحه عمليات پرسيدم: بيسيم چی كجاست؟
گفتن نمی دونيم، نيست. به شوخی گفتم: نكنه گم شده، حالا بايد كلی بگرديم تا پيداش كنيم.
بعد عمليات نوبت جمع آوری شهدا شد.
بعضی ها فقط یه گلوله یا ترکش ریز خورده بودن.
يكی از شهدا تركش سرش رو برده بود، وقتی برگردونديمش پشت لباسش نوشته بود:
"جگر شیر نداری،سفر عشق مرو"
شباهنگام