🔰
موج مرده اغتشاش/ بخش اول
🔸در سالگرد فتنه و آشوب پاییز ۱۴۰۱: ایران اسلامی، آرام و در مسیر پیشرفت
✍
مهدی جمشیدی
🔹یک سال از اغتشاشات ۱۴۰۱ گذشت. در جریان آن ناآرامیها، تحلیلگران اجتماعی و متعاقب آن، روشنفکران کوشیدند تا صورتبندی هایی از چرایی وقوع آن و مسیری که در آینده طی خواهد کرد، ارائه کنند. اما تحلیلهایی که برخی روشنفکران از این وقایع به دست دادند با آنچه در واقعیت جامعه رقم خورد، فاصله بسیاری داشت؛ به عنوان مثال مدعی شدند که دهه هشتادیها از گفتمان دینی و انقلابی فاصله گرفتهاند، انقلابی زیرپوست جامعه در حال وقوع است، مردم نوعی سبک زندگی را مطالبه دارند که در چهارچوب گفتمان اسلامی نمیگنجد و... حال یک سال پس از این وقایع میخواهیم این فرضیهها و روایتسازیها را بررسی کنیم و ببینیم که چرا اینقدر از واقعیت جامعه ما فاصله داشتند و دلیل اینکه برخی روشنفکران ما از درک واقعیت جامعه ایران ناتواناند، چیست؟
🔻
متفکرانی که با «نظریههای عالم تجدد» میاندیشند
از زمانی که جریان روشنفکری در ایران شکل گرفت، یعنی از دوره مشروطه به بعد، همواره ما یک معضل جدی در نسبت با این جریان نوپدید داشتیم. روشنفکران ایرانی نه فقط تلاش میکردند جامعه را در چهارچوب «نظریههای عالم تجدد» فهم کنند بلکه ما را یک جامعه محتاج تجدد قلمداد میکردند و در صدد بودند تا جامعه را از مسیر تاریخی و طبیعی خود که بومی و اینجایی بود، خارج کنند.
🔹جریان روشنفکری، این نیروی اجتماعی و البته سیاسی، در حقیقت از نظر چهارچوبهای فکری و انگارههای نظری، وابسته به عالم تجدد و برآمده از آن است. او هویتی «آنجایی» دارد و میکوشد «اینجا» را هم «آنجایی» کند و در خوشبینانهترین حالت، غایت او ترکیب سنت و تجدد است و درصدد است هویت اجتماعیای را ساخته و پرداخته کند که مضمون و غایات تجددی دارد اما به پارهای از شئون و ساحات سنتی بسنده میکند که البته خنثی و صوری و فاقد قدرت بسیج اجتماعی است.
🔻
کجروایتهایی از جامعه ایران
جریان روشنفکری در ایران به دلیل اینکه همواره بر اساس «الگوی معرفتی تجدد» اندیشهورزی کرده است اغلب معنایی را بیگانه از واقعیات اجتماعی ما برساخت کرده و از این رو، در فهم دقیق و تحلیل واقعیت جامعه ایران ناتوان بوده است، چرا که چهارچوب نظری آنان نه تنها کمکی به فهم جامعه ایران نمیکند بلکه آن را تحریف هم میکند.
🔹از همین رو است که گاه با کجروایتهایی از جامعه ایران از سوی روشنفکران مواجه میشویم که با حرکت تاریخی و طبیعی جامعه ما نه تنها سازگاری ندارد بلکه تضادهای جدی دارد. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم که آنچه برخی روشنفکران در توصیف جامعه ایران میگویند، گاه آنقدر دور از واقعیت جامعه ماست که بیشتر طلب و خواست ذهنیشان به نظر میرسد. از این رو است که معتقدیم حائل شدن روشنفکران، میان ما و جامعه گاه باعث اغتشاش مفهومی و دوری ما از واقعیات جامعهمان شده است.
🔻
آنان که بازیگردان اتفاقات ۱۴۰۱ شدند
پس از انقلاب اسلامی، ما با اولین نیروی تجددی که مواجه بودیم، دولت موقت و نهضت آزادی بود که شور و حرارت انقلاب با حضور شخص امام خمینی(ره) باعث به حاشیه رفتن آنان شد. اما در اواخر دهه شصت، نیروهایی که شاید حاصل بازسازی نهضت آزادی بودند، در قالب چپ اسلامی و حتی غلیظ تر از آنان حرکت اصیل انقلابی را از مسیر خود خارج کردند و در دهه هفتاد قدرت را به دست گرفتند.
🔹 در اواخر دهه هشتاد یک فتنه جدی اجتماعی را به وجود آوردند و نهایتاً در ۱۴۰۱ ما شاهد بازخیزی این جریان بودیم. منتها این بازخیزی، یک تفاوتی با دورههای قبل داشت و آن، اینکه نیروی روشنفکری چه آنان که در عرصه عمومی بودند و چه آنان که در ساختار سیاسی حضور داشتند، همگی در پشت صحنه، بازیگردان اتفاقات ۱۴۰۱ شدند و نیروهای بیتجربه و فاقد پیشینه کنشگری اجتماعی و مدنی را جلو انداختند.
🔹 نکته دوم اینکه مسأله را از سطح «سیاسی» تغییر دادند و به سطح «سبک زندگی» بردند، یعنی نزاعی که ۱۴۰۱ شکل گرفت، نزاع بر سر سبک زندگی بود. ما در اغتشاشات ۱۴۰۱ با یک تکه بسیار کوچک از دنباله عالم تجدد در جامعه ایران مواجه بودیم که میخواست به اسم «تکثرگرایی» به سبک زندگی خود رسمیت ببخشد. در روایت آنان، جامعه ایرانی، طبقات و اصناف مختلفی هستند و هیچ نخ تسبیح و محور واحدی ندارند، بلکه جامعه را تکه تکه و پاره پاره میدیدند که هیچ امری نمیتواند مقوم این تکهها شود.
#کانال_شبکه_عماریون
@shabake_ammarion