اده است. نمیخواهم بگویم نخستینبار این دیوارکشی میان مردم در دوره یاران خاتمی پدید آمد، اما شاید بتوان گفت سیستماتیکترین نوع آن در آن روزها شکل گرفت، پیام دوم خرداد را نگرفتهاید، پُتکی بود که بر سر هر کنشگر سیاسی متفاوتی فرود میآمد و داسی بود در دست مدیران دولت برای درو کردن هر مدیری که جور دیگری فکر میکرد و دنیا را میدید.
پیام دوم خرداد اسم رمز انشقاق سیاسی و زیر ضرب قرار دادن مذهبیها و ارزشیها در دانشگاه و فرهنگ و هنر و محیطهای روشنفکری شده بود و عاملی برای تشدید رادیکالیسم و تکمیل چرخه خشونت.
۳- چرا به صندوق رای شلیک کردید؟
بیایید به ۱۳ سال قبل برگردیم، همان شبی که هنوز صندوقهای رای انتخابات ۸۸ گشوده نشده، اما مهندس سوسیالدموکرات خلاف همه مشاهدات و نظرسنجیها از پیروزی قطعی خود با نسبت آرا بسیار زیاد خبر میدهد. در دنیای موازی فرض کنید سیدمحمد خاتمی چهره محبوب آن روزهای اصلاحطلبان و گزینه اصلی برای رقابت با محمود احمدینژاد و سرکار گذاشتهشده توسط حلقه حامیان موسوی هم همان شب کنفرانس خبری میگذاشت و خطاب به بدنه اجتماعی خود اعلام میکرد تا اعلام نتایج رسمی صبر کنید، اگر سندی مبنیبر تقلب پیدا کردیم به مراجع قانونی ارائه میدهیم یا حتی رسانهای میکنیم، مردم بهجای ریختن به خیابان مسیرهای قانونی را انتخاب کنید، یا مثلا وقتی برایش مسجل شد که تقلب نشده بهجای آنکه آن را در جلسه خصوصی زیرگوش چند فعال سیاسی نجوا کند در فضای عمومی اعلام میکرد، آیا اساسا چیزی به نام زیست سیاسی خیابانی شکل میگرفت؟ و چنین بدعتی پیریزی میشد؟
۴- میدانستید نویسنده اصلی کتاب هنر تحریمها شما هستید نه ریچارد نفیو؟
اجازه بدهید، فعلا با ۸۸ کار داریم، در همان دنیای موازی تصور کنید خاتمی عطای بدنه اجتماعی رادیکال را به لقایش میبخشد و خیلی جدی جلوی خیابانی شدن سیاست را میگیرد، بعد از اعلام حمایت رسمی اوباما از سیاستورزان خیابانی، خاتمی ضمن تاکید بر پیگیری مطالبات از طریق قانون بیانیه تندی علیه اوباما میدهد و میگوید ما لباس چرکهایمان را در تشت همسایه نمیشوییم، چه برسد به تو، انتخابات ما هرچه باشد به تو ارتباط ندارد، تویی که چندماه قبل از انتخابات در نامهای از دوستی و حل شدن مشکلات گفتهای مشکلات ما به خودمان مربوط است و با این کار گامی بلند برای جمع کردن کف خیابان برمیداشت.
در چنین شرایطی بعد از یک انتخابات بینظیر با مشارکت ۸۵ درصدی که نصابهای دموکراسی در دنیا را جابهجا کرده است، آیا اوباما بهخود اجازه طراحی تحریمهای بیسابقه را میداد؟ تحریمهایی که چه بخواهیم و چه نخواهیم سهم مهمی از ناکارآمدی اقتصادی سالهای اخیر داشته است، تحریمهایی که کمر هر اقتصادی را میشکند.
۵- به منطق برجامیان و نابرجامیان و انباشت ناکارآمدی اعتراضی نداشتید؟
مردم و ایدهها به دودسته برجامیان و نابرجامیان تقسیم میشوند، این فقط یک جمله ساده از سعید حجاریان در دولت اول حسن روحانی، دولت ائتلافی بازندگان ۸۸ -که با گارانتی و چک سفید امضای خاتمی شکل گرفته بود- نبود.
این گزاره حتی فقط دستورالعملی برای دوپاره سازی مجدد مردم ایران بعد از مکانیسم جناحپرستانه پیام دومخرداد هم نبود، بلکه یک ساختار برای سادهسازی مفاهیم پیچیده حکمرانی و توجیهی برای انباشت ناکارآمدی در دولتهای حامی خاتمی و شرکا بود. مساله شاید قدری گنگ بهنظر برسد به این فرآیند دقت کنید:
ترجمه برجامیان چیست: ما برای اداره کشور یک راه بیشتر نداریم و آن هم گره زدن همهچیز اقتصاد و سیاست و فرهنگ و... به سیاست خارجی و بعد گره زدن آن به حزب دموکرات آمریکاست که این هم منطق همه سیاستگذاریهای ما را صورتبندی میکند، سیاستی که مثل راه رفتن در ارتفاع دویستمتری روی طنابی است که یکطرفش را به انگشت اشاره کسی گرهزدهایم که هرلحظه میخواهد ما را به ته دره پرت کند، هرکس این منطق را قبول دارد برجامی است و از ماست، هرکس قبول ندارد نابرجامی است و باید در رسانه و سیاست و... هجو و مبتذل شود.
این ایده که تا آخرین لحظه حضور حسن روحانی در کاخ سرخ پاستور پروژه مبنایی دولت بود، هیچ گاه بهشکل جدی موردانتقاد سیدمحمد خاتمی قرار نگرفت.
۶ -چرا همیشه دیری؟
برخی سیاستورزی خاتمی را بر مبنای یک منطق دیالکتیکی نه این و نه آن، هم این و هم آن خوانش میکنند، مدلی که هم فرصت ایجاد میکند، هم تهدید؛ فرصتش همیشه در مرز بودن است و تهدیدش تذبذب و دیر رسیدن، تنظیم چنین سیاستورزیای دشوار است، مثل همین رویداد اخیر که صحنه خیلی قبلتر از روز پنجاهم که آقای خاتمی به ماجرا رسید روشن بود، حتی سیاستمدار کمتجربهتری نسبت به آقای خاتمی مثل جناب سیدحسن خمینی هم همان روزهای اول نوشت که هتاکی و توهین به رهبری گفتوگو و حل دوسویه بحران را ممتنع و دشوار میکند، بالاخره دیر آمدنها هزینه سیاستورزی را بالا میبرد.