هروقت ایشان را میبینم، به یاد خدا میافتم
بسم الله الرحمن الرحیم وصلی الله علی محمّد وآله الطاهرین.
چین و چروکهای پیشانی و صورت نورانیاش، کهنسالیاش را فریاد میزد که بله؛ قطار عمرت دارد کمکم به ایستگاه آخر میرسد ...
هشتاد سال بندگی، هشتاد سال عبادت، هشتاد سال طهارت، هشتاد سال نوکری و خدمت، ...
حالا دیگر پیر فرزانه و روشنضمیر ما، به سان فانوسی نورافکن میماند که در وسط دریای متلاطم و طوفانی روزگار، جادهی مستقیم هدایت را از چپ و راست مضلّت، با کلام و گفتارش پرتوافکنی میکند؛ راهنمایی است صادق، و بلد راهی است امین که جز حق نمیگوید و جز آن، در عملش منعکس نمیگردد.
جد اعلایش، یکی از علمای جبل عامل لبنان بود.
۱۲ ساله بود که به توصیهی پدر، طلبه شد. ۲۰ ساله بود که راهی حوزهی علمیهی قم شد و از محضر مرحوم حاج شیخ مؤسس «حائری یزدی» و دیگر اساتید طراز اول و مطرح پس از ایشان بهره برد. زحمات ۲۸ سالهاش در آغاز دههی چهلم زندگیاش به ثمر نشسته، مزین به زیور اجتهاد گردید.
در طول عمر شریف و پربرکتش، صدها مسجد و مرکز خیریه را در اصفهان و کرمانشاه تأسیس و حمایت کرد. از سال ۱۳۳۵ که به دستور آیةالله بروجردی مسؤلیت حوزهی علمیهی کرمانشاه را بر عهده گرفت، طلاب بسیاری از مجلس درساش بهره بردند. پس از انقلاب نیز، به حکم امام خمینی نمایندهی ولیفقیه و امام جمعهی کرمانشاه شد.
تریبون نمازجمعهاش براستی وحدتبخش است و دشمنشکن؛ و دست نوازشگر پدریاش بر سر مردمان شیعه و سنی شهرش، به یک اندازه گرمی و محبت میبخشید.
با آن صدای لرزان و دلنشیناش، آیات نورانی کلام وحی را میخواند و مؤمنین و مسلمین را به اخوت و برادری برای خدا فرامیخواند؛ إنَّما المُؤمِنونَ إخوةٌ ...
او عمیقاً دریافته بود، تنها راه عزت و سرافرازی در وحدت امت اسلامی است؛ میفرمود: یکی از توطئههای بزرگ دشمن این است که میخواهد بین اقشار مختلف، اختلاف بیندازد، بین شیعه و اهل سنت و دیگر فرق مسلمین تفرقه بیندازد ... ما بدون وحدت نمیتوانیم جامعه و انقلاب اسلامی را به پیش ببریم.
مرحوم آیتالله اشرفی اصفهانی بسیار مردمدار و بیتکلف و سادهزیست بود به نحوی که از مرمت و سفیدکاری منزل محقر و فرسودهاش در کرمانشاه جلوگیری به عمل آورده، فرمود پولش را بدهید برای جبههها.
عاقبت، در بیست و سومین روز مهر سال ۱۳۶۱، در حالی که مهیای رفتن به نماز جمعه جهت ایراد خطبه بود، بر اثر انفجار نارنجک توسط منافقی به نام محمدحسین خداکرمی، به شهادت رسیده، راستقامت جاودانهی تاریخ گشت.
شهر کرمانشاه، آن روز را هیچگاه از یاد نمیبرد که در مراسم وداع و تشییع پیکر مطهر و گلگوناش چه قیامت و غوغایی به پا شد!
پیکر مطهرش بنا به وصیت خودش در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شد ولی بعدها، بخش دیگری از بدناش را که پیدا کردند، در همان کرمانشاه مدفون ساختند.
امام امت همواره از او به بزرگی یاد کرده، از ارادت خویش به وی سخن میگفت و میفرمود:
هروقت آقای اشرفی را میبینم، به یاد خدا میافتم.
یاد و خاطرهی پنجمین شهید محراب، حضرت آیتالله حاج شیخ عطاءالله اشرفی اصفهانی گرامی باد. روحش شاد.
والسلام علیکم ورحمةالله وبرکاته
علیرضا احمدی دهبالایی (ایلامی)
۲۳ مهر ۱۴۰۲ ؛ ۲۹ ربیعالاول ۱۴۴۵
@shabnamshabna