#ازمنظرطنز
خواجه حافظ شیرازی و
تنش آلودگی هوا*
✍وضعیت شلم شوربای آلودگی هوا این روزها طوری شده است که ظاهرا بغیر از تعطیلی مدارس و ادارات هیچ کاری از دست هیچ مسئولی برنمی آید.
در چنین وضعی با قطع امید از تدبیر و اقدام مردان سیاست ، چند وقتی است گوشم را به دهان آقای مهندس اصغری (کارشناس هواشناسی) دوخته ام تا شاید فرجی از آسمان بشود، اما دریغ... ظاهرا اصغری هم آن اصغری سابق نیست همانطور که آسمان هم مثل سابق با ما زمینی ها آسمانی نمی کند.
بهر حال در جایی که هرگونه ابتکار عمل از مسئولین محترم برای فائق آمدن به غول آلودگی هوا سلب شده است تنها امیدمان بعد از لطف خداوند قادر قهار به وزیدن باد و بارش رحمت الهی خوش است تا به این واسطه چند روزی هوا تازه و به تبع آن ریه های از نفس افتاده خلق کمی به روز رسانی شود .
در ایام تعطیلات ِتحمیلی ناشی از افزایش آلودگی هوا فرصتی شد تا بنده حقیر با خودم خلوتی داشته باشم .
در این خلوت ِتقریبا عرفانی ، غالباً به این موضوع فکر می کردم که چرا مسئولین مربوطه کمی به مغزشان فشار نمی آورند تا راهکاری برای حل مسئله آلودگی هوا پیدا کنند ؟ یعنی هوای خاکستری شهر اینقدر سلولهای خاکستری مغز را از کار می اندازد که قوّه ی هوش و ابتکار عمل انسان را مختل می کند ؟!
خلاصه در همین اوهام و خیالات بودم که ناگهان هاتفی از غیب ندا در داد که ، ای مرد کم رَمق برخیز و اینچنین دَمق در گوشه ای منشین.
گفتم تو کیستی !؟
گفت: من هاتف غیبم ،دیدم زیاد با خودت کلنجار می روی گفتم بر تو ظاهر شوم و بگویم که اگر زیاد فکر کنی آن چهار تا موی خود نیز بریزی و در جرگه ی گچل ها درآیی.
گفتم چاره چیست هوا بس ناجوانمردانه آلودست ؟!
گفت : چرا همچون همیشه تفألی به دیوان خواجه شیراز نمی زنی که خواجه خود دلیل العلل این مشکل و راه حل آن نیک به تو بنمایاند .
تا خواستم ادامه بدهم، هاتف مزبور جَلدی غیب اش زد. دیوان حافظ را برداشتم فاتحه ای به روحش خواندم و او را به شاخه نباتش قسم دادم که ای حافظ شیرازی تو مَحرم هر رازی تو را بجان شاخه نباتت بگو تکلیف ما با این هوای آلوده چیست؟
همزمان که آرام چشمان خود را باز می کردم ، دیوان حافظ را گشودم دیدم خواجه به این بیت حواله ام کرده است :
شهر خالیست ز عشّاق بُود کز طَرَفی
دستی از غیب برون آید و کاری بکُند
* 🖌سلمان فرج اللهی آذر
#شادشهر
https://eitaa.com/shadshahr