بعد از شهادت علی آقا، یک شب ایشان را در عالم خواب دیدم که به منزل آمدند. به ایشان گفتم: «چه عجب شما آمدید.» گفت: «من همیشه با شما هستم، شما من را نمی‌بینی.» رفت و رسول را بغل کرد و بوسید.  وقتی می خواستند بروند، پاکت میوه ای را برای این که در راه آن ها را مصرف کنند، به ایشان دادم. ولی گفتم: «خوش به سعادت شما که از میوه های بهشتی استفاده می‌کنید.» رو به من کرد و گفت: «مواظب ریزه‌گناهانتان باشید، چون نمی‌گذارند انسان به بهشت برود.» این مطلب را چند بار تکرار کرد و خداحافظی کرد و رفت. 🍃🌹 شهید علیرضا عاصمی همراه با برادر شهیدش عباس، تربت پاك‌شان کنار یکدیگر در جوار بارگاه شهيد کبیر آيت الله سيد حسن مدرس در شهرستان كاشمر است.