یه لحظه از خاکریز بلند شدم تا اطراف را نگاه کنم که ناگهان تیری به قلبم💔 اصابت کرد . خیلی آرام و آهسته دراز کشیدم 🕊بی آنکه دردی را بروز بدم که کسی بفهمه پیش از حرکت به همه گفته بودم : « با قمقمه های خالی حرکت کنید چون ما به دیدار کسی می رویم که تشنه لب شهید شده است»🥀 آرام چشمانم را بستم و بطرف خدا راهی شدم🕊🥀 💦🕊💦🕊💦🕊💦🕊💦🕊 ۱۰