هروقت
#پلاک شان را به
#گردن می انداختند و میگفتند” من حتماً
#شهید می شوم” من می ترسیدم واضطراب داشتم که نکند ایشان را از دست بدهم، ولی ایشان با احساس و با منطق من رو مجاب کردند، می گفتند: « من نیت کرده ام که نگذارم
#حرم حضرت زینب(س)⚘ به دست داعشی ها بیافتد.” من هم وقتی فهمیدم به خاطر
#حضرت زینب (س)⚘ می روند
#راضی شدم اما به زبان نیاوردم.»
🍃⚘🍃
خیلی دوست داشتند
#سوریه بروند طوری که می دیدم آرام و قرار ندارند ولی نشد. همیشه می گفتند که من به
#جبهه #سوریه می روم و سعی
می کردند ما را آماده کنند.
#ده روز بعد از
#عروسی به
#جبهه رفتند ، پنجم مهر ۱۳۹۴عروسی کردیم و ایشان پانزدهم
#عازم #جهاد شدند.
🍃⚘🍃
#آخرین بار که در شهرمان
#شهید آوردند رو کردند به من و گفتند: «فاطمه جان!
#شهید بعدی إن شاءالله
#خودمم.» همان موقع فهیمدم که
#ایشان را از دست می دهم.😭 همان هم شد و
#شهید بعدی
#آقا هادی شجاع بود.😭
🍃⚘🍃