یهووَسطِحَرفـشمیگفت:
"خانوم...
اگهمَݧشهید🥀شدمبهِمافتخارکن..."
مـیگفـتم:"وابـهچیاِفتخارکنم…؟!
بهایݧکهشوهـرندارم…؟!"
میگفت:
"بـهایݧافتخارکـݧکهمنهمهرودوست دارم و...
بهخاطرهمـهمَردممیرم..
اگهنَرمدُشمنمیادداخلخاکِموݧ...
پیشازماهـماگهشـهدا🥀نمیرفتݧ...
حالاماهـمنمیتونستـیمتوامنـیتو آرامشزندگـیکنیم..."
روزآخریکـهمیخواستبرهگفت:
"بیایـیـدوایسیدعکسبگیریم…
کولـَشوکـهبرداشت...
رفتمآبوقرآݧبیارم...
فضایـهجوری بود...
فکرمیکردمایݧحالاتفقطمخصوصِ فیلمـاوتوکتاباست...
احسـاسمیکردم...
مهدی🥀بالدرآوردهدارهمیـرِه...
ازبسکهخوشحال بود...
ساکـِشوخودمجمعکردم...
قراربـود۴۵روزهبرهوبرگردهولـی..
۲۱روزِبعدشهیـد🥀شد...
#همسرشهیدمهدیقاضیخانی🥀