فکرش رو بکنین، فرمانده لشکری که ارتش عراق از او حساب می برد با دوچرخه کارهای داخل شهر رو انجام می داد. . ی شلوار ساده می پوشید و ی دوچرخه داشت که از پدرش بود. زمان اعزامـ به جبهه بود می خواستیمـ با اتوبوس به لشکر بریمـ . با دوچرخه اومد. ی شلوار کار تنش بود. سلامـ و علیک کرد. دوچرخش رو گذاشت و وارد ساختمان شد. . . برای زندگی کن @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞