🌺🍃 از بیمارستان که مرخص شد ، هنوز به ماه نرسیده ، رفت جبهه! حسابی عصبانی شدم ، بهش گفتم: محسن ! ، تو با این وضعیت چه جوری میخوای بجنگی؟! تو که دست راستت کار نمیکنه! عضله بازوی دست راستش کاملا از بین رفته بود و فقط انگشت سبابه اش حرکت میکرد! به همان انگشت سبابه اش اشاره کرد و گفت ، ببین! خدا این انگشت را برای من سالم نگه داشته!! ، برای چکاندن ماشه تفنگ !! ، همین یه انگشت کافیه!! و در حالی که سعی میکرد اشک هایش را از من پنهان کند ، گفت: مادر ! ، دلم بدجوری هوای کربلا رو کرده !! به او گفتم ، من چشام آب نمی خوره تو بری کربلا رو ببینی! کربلا رو نمی بینی که هیچ ، ما رو هم به فراق خودت می نشونی! کمی تامل کرد و گفت ، مادر جان! من کربلا رو برای خودم نمیخوام! برای نسل های بعدی میخوام! برای 7-8 سال آینده !!..... 📕 همشهری آنلاین @Shahadat_dahe_hashtad کانال 💞 شهادت + دهه هشتاد 💞