«هوالجمیل» هفت سین هفت سین را چیدوجای سکه را خالی گذاشت در کنار آینه گلدان پوشالی گذاشت لحظه ی تحویل بود و ساعتش خوابیده بود سال هم مبنای اورا بربد اقبالی گذاشت تا بگیرد خانه اش بوی بهار تازه را دست کودک را به دستان گل قالی گذاشت در جوابش گفت نه اما نگاه مبهمش بر لبانش تا همیشه حسرت لالی گذاشت تا نباشد پیشِ اهل خانه ی خود شرمگین آبرویش را گرو دکان بقالی گذاشت ناگهان مهمان حول حالنا وقت ورود بر لبان اهل خانه طرح خوشحالی گذاشت شاعر هنرمند بسیجی:اسماعیل سکاک