آیت الله حائری شیرازی با چه لهجه‌ای امر به معروف می‌کنی؟ نفس انسان، لهجه و زبانی دارد و قلب، لهجه و زبان دیگری. گوش دل، آشنا با زبان دل است و گوش نفس، آشنا با زبان نفس است. فرض کنید که خواننده‌ای و نجاری و نقاشی، با هم به باغی بروند. نقاش به گل‌ها و نقش آنها خیره می‌شود. نجار در چوب درخت‌ها دقیق می‌شود که کدامش رسیده، کدامش هنوز جوان است، کدام به درد نجاری می‌خورد و کدام نمی‌خورد. خواننده محو در آواز پرندگان می‌شود، در صدای آنها و هماهنگ بودن نغمه‌ها و نت‌هایی که در صدایشان جاری است. اگر از نجار بپرسی: «در این باغ درختی که به درد نجاری بخورد، هست»، لابد پاسخی در آستین دارد. اما اگر بپرسی: «در این باغ بلبل یا قناری هست؟» احتمالاً می‌گوید: «دقت نکردم.» اگر به نقاش بگویید: «راجع به چوب‌ها صحبت کن»، چیزی ندارد بگوید و اگر از نجار راجع به گل‌ها و نقش آنها سؤال کنی، به همین منوال خواهد بود. نفس، در فکر «آقایی‌کردن» است. اگر فرمانی به کسی بدهد، می‌خواهد بر او سوار شود. اگر نصیحت کند، می‌خواهد خودش را نشان بدهد و از خلال نصیحت، آقایی بفروشد. اگر امر به معروف و نهی از منکر کند، با پرخاش حرف می‌زند؛ چون با امر به معروف و نهی از منکر، می‌خواهد بر دیگران تسلط پیدا کند.اما قلب، برای احیا و آزاد کردن خود و انسان‌ها کار می‌کند؛ پس طوری امر به معروف و نهی از منکر می‌کند که طرف شکسته نشود. گاهی قلب می‌خواهد نفس را از میان بردارد تا بتواند با قلبی که زیر آن نفس در حال خفه شدن است، حرف بزند. جنگ‌هایی که پیامبران با کفار می‌کردند، جنگ با نفس کفار بود تا قلب آنها را آزاد کنند.