چاوشی پرسوز می خواند مرا.
کربلا هر روز می خواند مرا.
کربلا شهری کنار رود نیست.
کربلا درمرز ها محدود نیست.
خاک او تلفیق عشق و رنج بود.
کربلا در کربلای پنج بود.
از یمن پیچیده بوی کربلا.
تاگرفت آیین سوی کربلا.
محور حق با یمن همسو شده ست.
کربلا دریای سرخ او شده ست.
صبح را تا مرز شب آورده ایم.
کربلا را تا حلب آورده ایم.
می کِشاند تا فراتش نیل را.
غرق خواهد کر د اسراییل را.
کربلا گاهی میان غزه است.
سرگذشت کودکان غزه است.
کربلا درقلب های مردم است.
غزه آه، این کربلای چندم است.
سیلی طوفان بر این کابوس باش.
درمیان شعله های ققنوس باش.
سنگ این آوار را سجیل کن.
نقطه پایان اسراییل کن.
زخم تو آغاز فتح دیگر است.
خون غزه از همه رنگین تراست.
صبح پیروزی هوایت عالی است.
حیف جای حاج قاسم خالی است.
بعد او ما هم درآتش زنده ایم.
همچنان با خاطراتش زنده ایم.
حاج صادق یاد کن آن روز را.
خواندی از دل نغمه ای جانسوز را.
او همین جا گریه کرد.
با نوای کاروان را گریه کرد.
یادتان میاد او اینجا نشست.
ساحلی درمحضر دریا نشست.
هرکه اورا دید بر حالش رشک برد.
تا شهادت محملش را با اشک برد.
آشنا با زخم وبا درد است او.
با شهادت زندگی کرده است او.
اسلام ای محور هنگامه اش.
ای همه حرف وصیت نامه اش.
دید آرامی نشد آشفته او.
ای ستون خیمه ای که گفته او.
یارت ای یار خراسانی چه شد.
ای صبا دست سلیمانی چه شد.
ای نگین حلقه یک رنگ ها.
رفتی ای فرمانده دل تنگ ها.
درشکوه چشم تو دریای ما.
ای فراتر از دوقطبی های ما.
چشمت های مردم بیداری ات.
ای فدای رسم مردمداری ات.
نام تو از قبل پر آوازه تر.
داغ تو این روزها شدتازه تر.
آه از دیماه ازاین آه سرد.
آه از دیماه این ماه درد.
آه ازبغضی که دارد مثنوی.
آه از سید رضیِ موسوی.
باز پروانه فدای شمع شد.
بار دیگر جمع یاران جمع شد.
جان فدا با عشق جان دادی به ما.
راه رفتن را نشان دادی به ما.
ضرب در اخلاص، تو بی پایان شدی.
تو فدای پرچم ایران شدی.
این حرم گفتی بهشت مردم است.
دست مردم سرنوشت مردم است.
درک ما این است از فردای نور.
قله باشد استعاره از ظهور.
سرنوشت حق وباطل روشن است.
قله ی انسان کامل روشن است.
اوج مقصود رسالت دیدنی است.
قله ی حق وعدالت دیدنی است.
قله را دیدیم آنجا می روییم
ما زبالاییم وبالا می روییم..
@shahd1398🖤🖤
شعرمهدی رسولی به مناسبت سالگرد شهادت سردار سلیمانی که درمحضر رهبر انقلاب خوانده شد