🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺🍃🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃🍃🌸🌸🌸🍃🍃🍃 تفسیر خطبه قاصعه 👇 👈 👈 [ جلسه پنجاه و سوم ] ناگهان غار حرا پر نور گشت🍃 راز گاهی رشک كوه طور گشت     كوه نور این روشنی را تازه دید پرتویی بی حد و بی اندازه دید آسمان افزون بر او تابیده بود تاب مهر و ماه را بس دیده بود روشن از او گشت چشم روزگار ماند آئینش به گیتی پایدار🍃 👇👇👇🌸🍃🌸 در فراز های پایانی خطبه قاصعه📕، امیر مومنان [علیه السلام] بعد از یاد آوری ایام خوش کودکی و نوجوانی که در دامان پر مهر پیامبر [صلی الله علیه و آله وسلم] قد کشیده و تربیت یافته بود، غار حرا را به خاطر می آورد که خیلی سال قبل از بعثت هم، محل خلوت و تفکر و راز و نیاز پسر عمویش بوده است. به یاد می آورد که چه روزها و شبها به شوق دیدار پیامبر، سختی و سراشیبی مسیر مکه تا غار را، یکه و تنها می پیمود تا هم نان و غذایی برای پیامبر ببرد و هم بتواند محضر مبارکش را درک نماید.😭 چه ساعتها که محو تفکر، مناجات و اشک‌های نشسته بر صورت رسول خدا [صلی الله علیه و آله و سلم ]می گشت و در این انس و مصاحبت ، قوت جان و ره توشه ی زندگی و آمادگی برای کسب مقام امامت را دریافت می نمود. 🌸👈و این همراهی و هم‌صحبتی ادامه داشت تا اینکه لباس پر افتخار نبوت بر قامت پیامبر پوشانیده شد و رسول خدا [ صلی الله علیه و آله وسلم] ، مسؤلیت هدایت مردم را بر عهده گرفت، امام در ادامه می فرمایند: یک روز که بر پیامبر خدا[ صلی الله علیه و آله و سلم ]وحی نازل شد و من نزد ایشان حضور داشتم ،صدای ناله ای را شنیدم!🤔 پرسیدم: این ناله از کیست؟ پیامبر پاسخ فرمود: شیطان است😱 «بعثت او را ناامید کرده است» 🌸👈پیامبر[صلی الله علیه وآله وسلم] ،توضیح می دهند که شیطان سالها امیدوار بوده که پرستش شود ؛ اما با مبعوث شدن او به پیامبری و استقرار آیین اسلام، از آنچه به آن امید داشته، مایوس گشته و این گونه ناله و ضجه می زند.😩 🌸👇🌸 امام [علیه السلام] در ادامه ،به غزوه تبوک اشاره کرده می فرمایند: تنها جنگی که همراه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نبودم جنگ تبوک بود. رسول خدا پیام داد تا من در مدینه بمانم، و در جنگ شرکت نکنم. من به حامل پیام گفتم: هرگز جاى او نمی‌نشینم! پیامبر [صلی الله علیه و آله وسلم ]مرا خواست تا درباره دلیل این موضوع با من صحبت کند. گریه‌ام گرفت؛😭 آن‌حضرت پرسید: «چرا گریه می‌کنى؟» گفتم: یا رسول الله گریه‏ام از چند جهت است: اول اینکه فردا قریش می‌گویند: چه زود برجای پسر عمویش تکیه زده او را به میدان فرستاد و از یاریش دریغ نمود. دوم این‌که من خود جهاد در راه خدا را دوست دارم » 🌸👈پیامبر [صلی الله علیه و آله و سلم] فرمود: علی جان ! « اما آنچه در مورد سرزنش قریش گفتی، باید مرا سرمشق خود قرار دهی! همان‌طور که مرا به جادوگری و دروغگویی متهم ساختند، بگذار به تو هم تهمتى بزنند! آیا راضى نیستى که نسبت تو با من، همان نسبت هارون با موسى باشد، جز آنکه بعد از من پیامبرى نخواهد آمد؟! امام [علیه السلام ] با این عبارات از آن روزهای خوش و ماندگار یاد می کنند. 🌸👈پیامبر [صلّى اللّه علیه و آله وسلم] چند ماه از سال را در غار حراء مى گذراند و تنها من او را مشاهده مى کردم و کسى جز من او را نمى دید. من نور وحى و رسالت را مى دیدم، و بوى نبوّت را مى بوییدم. من هنگامى که وحى بر پیامبر [صلّى اللّه علیه و آله وسلم] فرود مى آمد، ناله شیطان را شنیدم. گفتم: اى رسول خدا، این ناله کیست ؟ گفت: شیطان 👹است که از پرستش خویش مأیوس گردید. پیامبر فرمود: «على جان تو آنچه را من مى شنوم، مى شنوى، و آنچه را که من مى بینم، مى بینى، جز اینکه تو پیامبر نیستى، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر مى روى». 🌸👈امام با مرور دفتر پر افتخار و پربار زندگی خود ، فرازهای پایانی خطبه را هم، به قلب و جان شیعیان خود هدیه می دهند؛ که چراغ راهشان باشد و مایه سعادتشان!🤲 انشاءالله ادامه مباحث در جلسه آینده🙏 💛⃟📒← 💛⃟📒← ــ ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ـ ـ 💛⃟📒← http://eitaa.com/joinchat/4034986085C7a82d98680 اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺🌸🌸🌸🍃🍃🍃🌸🌸🌸