♥️🎙 مدتی در هتل المپیک مشغول شد... موقع امتحانات اگر فرصت داشت می آمد پیش من وگرنه من میرفتم پیش او... با وجود پشتوانه ای مقل دایے اش ، او را پله ای براے پیشرفت و کارش نمیدانست🖇 گاهی فقط درباره ی کار با او مشورت مےکرد... اوایل یکے دو بار که رفتم آنجا نمیدانستم جریان از چه قرار است ، گفتم : "اگه بخوای یه موقعیت کاری بهتر برات جور میکنم که از اینجا بیاے بیرون!" گفت : " اینجا براے دایےمه... بابامم همین جا مشغوله ، عمومم اینجا رفت و آمد داره. خودشون میخواستن برام یه کار بهتر درست کنن اما اگه من قبول میکردم ، باید یه نفر که کار کشته تر و باسابقه تر از من بود ، جایے که حقش نبود مشغول میشد...💯"