📝 | 🌟 به محض اینکه چشم گشودم و دیدم کجا قدم برمیدارم شرمی عجیب تمام وجودم را اسیر خود کرد! نگاهم هم مسیر شد با نگاه کسانی که انگار در اعماق نگاهشان خواهشی آرمیده بود و اما غافل تر از آن بودم که به اعماق آن نگاه های معصومانه فرو بروم. 💠 خود را صدا میزنم در میان کسانی که مرا بهتر از خودم می شناختند، همان کسانی که با اینکه پرونده سیاهم را بارها و بارها ورق زده بودند اما بازهم قلب بزرگشان راضی نشده بود جواب گریه هایم را ندهد. 📍نور بود که از زمینش تابیده میشد، هوایش اکنده از بوی بهشت و سراسر آرامش بود، تداعی همه اینها بغض میشود و راه نفسم را بند می آورد، چشم بر هم میگذارم و با خیال راهی تو میشوم دوباره جان میگیرم و باز میگردم و این تکرار هر روز من است. ✅کانال و شهرستان آران و بیدگل💐 📲 https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol