📚
#کتاب
🤲 بسم رب الشهدا
🎬
#قسمت_دوم
🗓 سه شنبه : ۱۷ مهر ماه ۱۴۰۳
🇮🇷
#شهيد_مهدي_زين_الدين
📎داشته باشم
یک روز گفت " می خواهی برویم بیرون ؟ امروز را می توانم خانه بمانم . " قرار شد یک گشتی توی شهرهای اطراف بزنیم . من هم از خدا خواسته سالاد الویه درست کردم که ظهر بخوریم . از اهواز راه افتادیم طرف دزفول . دزفول را با موشک می زدند . از کنار ساختمانی رد شدیم که ده دقیقه قبلش موشک خورده بود . گفتیم این جا که نمی شود . جای گشتن نبود ، همه جا سنگر و همه ی آدم ها نظامی . حداقل برویم مزار شهدا فاتحه ای بخوانیم . ظهر هم شده بود . همان جا ناهار را خوردیم . حاشیه ی قبرستان . پیش خودم گفتم " این جا درِ غذا را بردارم پر خاک می شود . " هیچ خوشم نمی آمد آن جا غذا بخوریم اما چاره ای نبود . با اکراه چند لقمه خوردم . گفتم نکند فکر کند دارم لوس بازی در می آورم . چند لقمه هم او خورد . زیاد هم حرف نزدیم
📕📔📓📒📙📘📗
✅پايان قسمت دوم داستان زندگي
🔰
#شهيد_مهدي_زين_الدين
🌺🌼🌸🌺🌼🌸🌺🌼🌸
✅
#شهدای_گمنام و
#مدافعان_حرم💐
📲
https://eitaa.com/shahid_AranandBidgol