برای علی وردی راه او در هجوم بسته شده دشنه در پیکرش شکسته شده جای جای تنش پر از زخم است دشمنش از مصاف، خسته شده روحش اما از این تن زخمی از همه بندها گسسته شده آرمان رفت و دشمنش حالا متحد نه، که دسته دسته شده 🔆🔆🔆 رفت تا بمانی تو پای این حرف و آرمانی تو چنگ در چنگ داعش وطنت پای پرچم، رجز بخوانی تو صلح، با گرگ و داعشی هرگز روبروی حرامیانی تو جنگ ترکیبی است در میدان اول خط داستانی تو جبهه را زودتر مرتب کن جبهه یعنی که در امانی تو جبهه یعنی جهاد غیرتمند جبهه یعنی که می توانی تو 🔆🔆🔆 رفته، عهد مانده ولی مرز نامرد و مرد مانده ولی آرمان امام مانده به جا جبهه های نبرد مانده ولی از همه دشمن وطن تنها چهره ای مات و زرد مانده ولی گرچه در کربلا نبودی تو روضه و خشم و درد مانده ولی 🔆🔆🔆 مملکت، سایه سری دارد آری این خاک، رهبری دارد انقلاب بزرگ اسلامی صاحب الامر برتری دارد کشتی اش می رود به سمت ظهور دشمنی های ابتری دارد آل قتل سعود و اسرائیل آنکه ادراک کمتری دارد دشمنم از تبار احمقهاست قصه اش فصل آخری دارد عاقبت فتنه جمع خواهد شد قصه هم برگ و دفتری دارد دفتر فتنه رو به پایان است مهد اسلام، مادری دارد حرم انقلاب پابرجاست مادر این حرم، خود زهراست