🌱| #خاطره
اوایل آشنایی من و محمدرضا، وقتی دم به دم
همدیگر دادیم یادم میآید که به دلیل تسلط من
بر حرفه عکــ📸ـاسی زیاد در این مورد صحبت
میکردیم.محمد به این رشته علاقه داشت و می
-گفت: به عکاسی علاقهمندم و در مقابل تو هیچ
هنری ندارم.
وقتی می دیدم اینطوری مودبانه حرف میزند و
افتاده حال است به شوخی میگفتم:چقدر مودب
هستی آقاجون شهیدبازی در نیار.او جواب میداد
: ما هنر شهادت نداریم.
هر بار این این جمله را از او می شنیدم در دلم
نهیبی میزدم و نگاهی به چهره محمد میکردم
و در دلم میگفتم: احساس میکنم تو هنرش را
داری. به خودش هم چند بار گفتم. جوابش این
بود:«من آرزوی شهادت دارم اما خداوند صلاح
ما را بهتر میداند.»
نقل از سید طه صالحیان
•°|🕊 @shahid_dehghan