🍃📚|خاطرات کتاب ابووصال 📝 لحظاتی بود که با دوستان بیرون میرفتیم و یا برای رفتن به هیئت برنامه ریزی میکردیم. او هم همراه بود اما اگر خانواده اش چیز دیگری میگفتند، دعوت مارا رد میکرد و با آنها می رفت. به شدت مطیع حرف پدر مادرش بود. هر چه که آنها میگفتند در اولویت بود. در صورتی که ممکن بود ما به خاطر دوستان با برنامه های خانواده همراهی نکنیم و وقتمان را با آنها بگذرانیم. 📝| نقل شده از ۳۱ 🍃📚| @shahid_dehghan