💠بسم ربّ الشهداء💠 🔸اسفند ماه سال نود و دو باهم در دوکوهه بودیم. محمدرضا مسئول پشتیبانی دوکوهه بود و به همین علت مدام در رفت و آمد بود🔸 🔹او طبق برنامه از اذان صبح تا حدوداً ساعت ده شب در حال خدمت به زائران شهدا بود. و چیزی که از او در خاطرم مانده این است که شب زمانی که برمی گشت، مستقیم به گردان تخریب می رفت و آنجا تا می دید کاری بر زمین مانده از دیگران سبقت می گرفت برای انجام دادنش.🔹 🔸بعضی از شبها تا اذان صبح روبروی محل اسکان زائران پست داشتیم. هر وقت باهم بودیم، محمدرضا جای من هم پست می داد و به جای من هم بیدار می ماند. هیچ وقت در دوران خادمی، آثار خستگی را در چهره ی او ندیدم.🔸 🔹محمدرضا با تمام وجود برای شهدا کار می کرد...🔹 🔸عاقبت خودش هم به این قافله رسید و پیشوند نام شهید را به خود اختصاص داد.🔸 🌷خاطرات دوستان شهید محمدرضا دهقان امیری🌷 @Shahid_Dehghan