|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡🇮🇷
-سرتاپاش‌خاڪی‌بود چشم‌هاش‌سرخ‌شده‌بودازسوزسرما! -دوماه‌بودندیده‌بودمش.. -گفتم:حداقل‌یہ‌دوش بگیر،یہ‌غذایـےبخور،بعد نمــٰازبخون... -سرِسجــٰاده‌ایستاد. -آستین‌هایش‌راپایین‌ڪشیدوگفت:"من‌باعجله اومدم‌ڪه‌نمازاول‌وقتم‌ازدست‌نره."🌿` -شهید‌ابراهیم‌ همت