547.3K حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
می دونی... وقتی همینجا پیشمون بودی ندیده بودمت از نزدیک ولی می دونستم این داستان یه شیری داره یه شیری که الان وسط بر بیابون بی توجه به گرما و سرما داره می جنگه و دسته شجاعان رو اداره میکنه ... اما تو رفتی..💔 دلتنگی شروع کرد به جنگ با من انگار پدرم بودی هرچند کم نداشتی از پدری! تو پدر همه ی ما بودی مگه پدر کوهی نیس که ما بهش تکیه می کنیم خوب تو اون کوه بودی که وقتی رفتی کمرمان شکست از غربت از تنهایی...♡ ---------•☕️❤️•-----------