یه دیالوگ قشنگ تو کربلا هست که این روزا خیلی تو فکرشم. یکی از پیرمردهای سپاه امام به ایشون میگه من تا این سن شمشیر دست نگرفتم. بلد نیستم بجنگم، نمیتونم کسیو بکشم. ولی میتونم کشته بشم. اینو بلدم. همین که یه وقتی رو بذارن که منو بکشن باعث میشه اون زمان شما سالم بمونید. +به خدا منم همینم. من نه صدای خوبی دارم که باهاش مجلس گرم کنم، نه پول دارم که باهاش برات هیئت بگیرم. من فقط به همین درد میخورم که بیام بشینم تو مجلس روضه‌ات و اونجا رو شلوغ کنم. جزو سیاهی لشگرت باشم. بعدش نوکرات از مجلس عکس بگیرن و بگن "ببینید مجلس اباعبدالله چقد شلوغه!" https://t.me/haghirkasirtaghsir https://eitaa.com/shahid_dehghanamiri