معرفی کتاب شلیک به آسمان 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-گاهی وقتها ما آنقدر موشک کم میآوردیم که بعدها در سایت کوثر ۳ موشکهای ترکشخورده را روی سکو میگذاشتیم و شلیک میکردیم! شرایطی پیش آمده بود که خودمان در حال نابودی بودیم. عراق پلها را زده بود و راهی نداشتیم جز استفاده از موشکهای ترکشخورده. ما اصلاً امیدی نداشتیم که این موشکها هواپیماها را بزنند. فقط میخواستیم در آسمان خطی بیندازیم که دشمن بداند ما زندهایم و هنوز هم برای آنها خطری به حساب میآییم.
۲-اول صبح، تعدادی هواپیمای عراقی به ما حمله کردند که خیلی هم زیاد بودند. شرایط طوری بود که ما هم فقط یک موشک داشتیم. من گفتم اگر این موشک را بزنیم، تا شب چه کار کنیم؟ شرایط آنقدر سخت و دردناک شده بود که وقتی در سولهٔ کوچکمان بر سر یک سفره مینشستیم و بسمالله میگفتیم، خدا را شکر میکردیم که امروز زندهایم! نیروهای رزمنده را دعا میکردیم. بعضیها میگفتند: «الآن شام میخوریم و همه هستیم، اگر فردا شب یک نفر از ما سر سفره نبود، به یادش باشید.»
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#خاطرات_محمد_مصطفوی_فر 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b