اسمش علی بود و عاشق مولا علی.
درس و اخلاقش نمونه بود. یتیم بود اما مردانگی را از مولا آموخته بود.
هنوز مویی بر صورتش روئیده نشده بود که راهی جبهه شد.
شب عملیات برای مادرش نامه ای را اینگونه نوشت: من چند روز دیگر در فلان تاریخ شهید می شوم. دیشب
امیر المومنین علی علیه السلام را در خواب دیدم که برگه ای به من دادند و فرمودند: پدرت در بهشت امضا کرده، شما هم امضا کن. آن را که نگاه کردم نوشته بود: شهادت نامه.
تاریخ و محل شهادتم را نوشته بود و من هم با خوشحالی امضا کردم.
نامه علی همزمان با پیکر مطهرش به تهران رسید!
📙برگرفته از کتاب فدائیان ولایت. اثر گروه شهید هادی