🔷خاطره از شهید محمدعلی مهرابی از زبان خواهرشان پدرمان کشاورز بود و آن زمان کشاورزی کار سختی بود ولی شهید به تنهایی کمک پدر می‌کرد و همیشه در همه زمینه ها کمک حال پدر بود و برای خواهرهایش یک تکیه گاه محکم بود و به خواهرهایش همیشه توصیه می‌کرد حجاب فاطمی داشته باشید و در راه امام قدم بردارید 🕊🌿🕊🌿🕊 من موقع شهادت برادرم ۳سال داشتم درسال ۶۲ هنوز خونه مون گاز کشی نبود مامانم برای درست کردن چایی بیشتر وقتا چایی اتشی رو منقل درست می کرد اون روز هم منقل وسط اتاق بود ومن وخواهرم دور منقل می دویدیم وبازی می کردیم یه دفعه خوردم روی منقل وکتری آب جوش ریخت روی دستم منم جیغ می زدم برادرم یه دفعه اومد داخل منو که دید تندی بغلم کرد برد دکتر ودر راه برگشت برام خوراکی گرفت اون آخرین باری بود که برادرم مرخصی اومد وقتی رفت دیگه برنگشت در عالم بچگی خودم همیشه دعا می کردم کاش دوباره دستم بسوزه تا برادرم برگردد😭😭ولی الان می دونم که چه افتخاری نصیب وروزی برادرم شده وانشاءالله شفاعت ما روهم بکنند وانشاءالله ما هم بت‌وانیم راهشون را ادامه بدهیم ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━ 💝 💝 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @shahid_gomnam15