🌷 از منطقه‌ی عملیاتی که برمی‌گشتیم، یک نفر نظرمان را جلب کرد. او، فشنگ‌هایی را که روی زمین ریخته شده بود، جمع می‌کرد و داخل سطلی که در دست داشت، می‌ریخت. تعجب کردیم؛ چون در اوضاعی که بچه‌ها حتی یک تانک عراقی را نادیده می‌گرفتند و سلاح‌های زیادی را که در اطراف ریخته شده بود رها کرده بودند او داشت فشنگ‌ها را جمع می‌کرد! جلوتر رفتیم؛ حسن باقری بود. وقتی متوجه نگاه‌های متعجب ما شد، رو به ما کرد و گفت: حیف است این‌ها روی زمین بماند. باید ضد صاحبانش به کار گرفته شود.