🌷خاطره کوتاه از شهید علیرضا اشرفی
🌺 دوست شهید : شهید در بازار امیر کلا پیش پدرش کار می کرد و پدرش تره بار فروشی داشت . شهید علاقه خاصی به من داشت وهمیشه با من درد و دل می کرد و هر چه من می گفتم به حرفم گوش می داد . تا این که جنگ شروع شد ایشان آرام و قرار نداشت و همیشه می گفت: کی می شود من به جبهه بروم و بتوانم برای اسلام قدم بردارم. می گفت : جواد! حتماً هنوز من آدم خوبی نشدم هر وقت پاک و مخلص شوم خدا مرا طلب می کند این جوانان که شهید شدند هر یک از دیگری با ایمان تر و مخلص تر بودند پس دعا کن تا نصیب من هم بشود .
از سمت راست:
۱-حجت الاسلام محمد ایزدی
۲-اکبرولیپور
۳-حاج تقی مویدی
۴-🌷شهید احمدقائمی
۵-زنده یاد سیداحمد علوی
6-مهدی عسکریان
نشسته درجلو:
7-🌷شهید علیرضا اشرفی
سال 1361 کوپه قطار ، اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل
شهدا_شر_منده_ایم 😔
مدیون_شهداییم
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅
@shahid_gomnam15