🌷شهدا ازشما چه باید گفت🌷 از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟ واژه‏ ها‌‌ی خاکستر گونه ما فقط بلدند رو به ‏روی شما ضجه بزنند اما کاش می‏ دانستند که یاد شما حرکت است حرکتی برای بهبودی وضعِ بودن چه باید گفت که شما حنجره‏ های خود را عبور دادید تا آن سوی مرزهای تکبیر، آن سوی مرزهای ندیدن جایی که واژه‏ ها یافت نمی ‏شوند تا شما را با آن ستود اصلاً شما که برای تحسین برانگیزی قلم‏ های ما بوسه بر عطر پرواز نزدید هر روز و هر شب خاکریزها با اشک‏ ها و دعاهایتان گره می‏ خورد شما دُرُشتناکی شب را با تکبیرهای فاتحانه‏ تان درهم می ‏شکستید و روزهای سنگر را سپیدتر از بال‏ های کبوتران می‏ کردید ما مانده‏ ایم و یاد شما بدا به حال ما اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد اینجا فراوانند داغ‏های کمرشکن و زخم‏هایی که شما مرهمشان هستید شما را می‏گویم که نگاهتان رفت و در جهت قبله پروانه ‏ها خانه کردوقتی دست نوشته ‏های شما خوانده می‏شود، درمی‏یابیم که شما نام دیگر خورشیدید و قرابتی نزدیک با خود عشق دارید وقتی وصیت‏ نامه ‏های شما را می‏خوانندتازه می‏فهمیم چرا با عزم آخرین نفر از شما آسمان چمدان خود را بست و کوچید تا بر شرم خویش نیفزوده باشد وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق می‏زنیم تازه می‏فهمیم که عکس‏های تک تک شما اشاره می‏کرده است به بهترین فصل حیات و ما غافل بودیم حال ما مانده ‏ایم و دستانی که به دیواره ‏های قفس می‏خورد ما مانده ‏ایم و نام جاوید شما که از لمس رهایی خنده می‏زندما مانده ‏ایم و موسم یاد شما که روزهای ما را ترمیم می‏کند اصحاب کهف پس از سیصدسال وقتی برگشتند دریافتند که دیگر از جنس مردان شهر نیستند