‌•🌿• يك روز سرد زمستان گفتم مرد يك ذره نفت نداريم، مي‌تواني با همين دوچرخه‌اي كه سواري مقداري نفت برايمان بياوري؟ گفت: اين دوچرخه بيت المال است و مربوط به خودم نيست، اگرمشكل پيدا كرد وخراب شد و شكست مسئوليتش به عهده من است.... وقتی مي‌خواست به جبهه برود به من گفت: محمود مظفري كه همسايه ماست مي‌خواهد عروسي كند، هر كمكي كه از دستت برمي‌آيد از فرش، غذا پختن و ... از آنها دريغ مكن.... بيش از خودمان به فكر مردم بود. 🎤راوی: همسر شهید شهیدحسین_کللی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شهیدانه♥️ نشر‌صدقه‌جاریه @shahid_gomnam15