ابراهيم ميگفت: اگر قرار اســت انقلاب پايدار بماند و نسلهاي بعدي هم
انقلابی باشند.
بايد در مــدارس فعاليت کنيم، چرا كه آينده مملکت به كســاني ســپرده
ميشودکه شرايط دوران طاغوت را حس نكردهاند!
وقتي ميديد اشــخاصي که اصلا انقلابی نيســتند، به عنوان معلم به مدرسه
ميروند خيلي ناراحت ميشد.
ميگفــت: بهترين و زبده ترين نيروهاي انقلابی بايد در مدارس و خصوصًا
دبيرستانها باشند!
براي همين، کاري کم دردسر را رها کرد و به سراغ کاري پر دردسر رفت،
با حقوقي کمتر!
امــا به تنها چيــزي که فکر نميکرد ماديات بود. ميگفــت: روزي را خدا
ميرساند. برکت پول مهم است.کاري هم که براي خدا باشد برکت دارد.
به هر حال براي تدريس در دو مدرســه مشــغول به کار شــد. دبير ورزش
دبيرســتان ابوريحان)منطقه14 )ومعلــم عربي در يکي از مــدارس راهنمائي
محروم )منطقه 15 )تهران.
تدريس عربي ابراهيم زياد طولانی نشد. از اواسط همان سال ديگر به مدرسه
راهنمائي نرفت! حتي نميگفت که چرا به آن مدرسه نميرود#رفیق_شهیدم🥀
ادامه دارد@shahid_gomnam15