تابستان شصت و يك
مرتضي پارسائيان
ابراهيم در تابستان 1361 که به خاطر مجروح شدن تهران بود، پيگير مسائل
آموزش و پرورش شد.
در دورههاي تكميلي ضمن خدمت شركت كرد. همچنين چندين برنامه و
فعاليت فرهنگي را در همان دوران كوتاه انجام داد.
٭٭٭
بــا عصاي زير بغــل از پله هــاي اداره كل آموزش و پرورش بــالا و پايين
ميرفت. آمدم جلو و سلام كردم.
گفتم:آقا ابرام چي شده؟! اگه كاري داري بگو من انجام ميدم.
گفت: نه،كار خودمه.
بعــد به چند اتــاق رفت وامضاءگرفت. كارش تمام شــد. ميخواســت از
ساختمان خارج شود.
پرسيدم: اين برگه چي بود. چرا اينقدر خودت را اذيت كردي!؟
گفت: يك بنده خدا دو سال معلم بوده. اما هنوز مشكل استخدام داره. كار
او را انجام دادم.
پرسيدم: از بچه هاي جبهه است!؟
گفت: فكر نميكنم، اما از من خواست برايش اين كار را انجام دهم. من هم
ديدم اين كار از من ساخته است، براي همين آمدم...
ادامه دارد
🌷رفیق شهیدم🌷@shahid_gomnam15