حاج آقا قرهی: این را من خودم شنیدم که بیان می‌کنم. آیت‌الله حقّ‌شناس فرمودند: یک موقعی گیر افتادم و گیر عجیبی بود. چند ختم که ختم‌های مجرّب بود انجام دادم، نشد. شب در عالم رؤیا سیّد قوام را دیدم، فهمیدم باید به آن‌جا بروم. کنار قبرش رفتم. نشستم، قرآن خواندم، توسّل جستم، گفتم: انجام بده و دست من را بگیر. چنان آن مشکلی که هر چه ختومات بلد بودم انجام دادم و به جایی نرسیده بود، حل کرد که فهمیدم خدا به او چه عنایتی کرده که قبرش، مرکز حوائج شود. @shahid_hadi124