🌺نفس هایم در سینه حبس میشود...
فقط چند ساعت دیگر تا تولد ناجی زندگی ام باقی مانده.
💐 ناجی جان؟! دیوانه وار منتظر گذشت ساعت هستم تا خودم تنها برای تنها خودت جشن بگیرم...
❤️ ابراهیم جان میدانی چقدر از روزهای بدون تو بودن متنفرم؟؟
راستش را بخواهی سنی ندارم..
شاید هفت یا هشت ماه؛ شاید هم شش ماه و شایدم چندسال باشد که دنیا آمده ام. زندگی ام را درست از آنجایی شروع میکنم که آمدی در زندگی ام تا برای همیشه بمانی ...
🍃پیشاپیش تولد شصت و سه سالگی ات مبارک ابراهیم جانم❤