✍ برایمان مهمان رسید یک کم از غذای ظهر مانده بود اما برای چند نفر کافی نبود. فوری رفتم به طرف سنگر تدارکات تا برای مهمان ها غذا بیاورم. وقتی برگشتم دیدم همه شان دور همان قابلمه ی کوچک نشسته اند و غذایشان را خورده اند. رفتم و جریان را برای علی آقا تعریف کردم پرسید هر وقت سر سفره مینشینی زانوهایت را بغل می گیری؟ درست مثل بنده ای که جلوی مولایش نشسته؟ گفتم : بله... گفت : پس خدا به خاطر ادبت به سفره ات برکت می دهد. ...🌷🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124