یکی دو روز مانده به اعزام، آمد توی آشپزخانه گفت: «مامان من دارم می‌رم!» - «خب می‌دونم!» - «می‌رم شهید می‌شم؛ اما آلبالوپلو نخوردم‌ها!» گفتم: «آهان! خب از اول همین رو بگو. تو برو شهید شو، من آلبالوپلو می‌پزم می‌دم بیرون؛ نترس!» - «چه فایده؟ دیگه من نیستم که بخورم!» - - - «چشم مامان جان! کی خواستی و من درست نکردم؟» همین‌طور می‌گفتیم و می‌خندیدیم. اما بعد که رفت، با خودم گفتم: ای‌کاش آن حرف را به بچه‌ام نمی‌زدم؛ حتی برای شوخی.... از کتاب مگر چشم تو دریاست.... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊