💠
#جان_شیعه_اهل_سنت|
#فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_بیست_و_یکم
در سایه خیمه
#موکبی نماز خوانده و هنوز
#تعقیبات نماز را تمام نکرده بودیم که برایمان
#نهار آوردند. خادمان
#موکب در یک سینی بزرگ، ظروف یکبار مصرفی از دلمه برگ
#مو چیده و به همراه آب معدنی بین زائران پخش می کردند. غذایی که هرگز
#گمان نمیکردم در عراق
#طبخ شود و چه طعم
#لذیذی داشت که از خوردنش
#حسابی سر کیف آمده و بدنم جان گرفت.
حالا پس از گذشت دو
#سه روز از شروع این سفر
#روحانی، به این طعم
#گوارا عادت کرده و
#مطمئن بودم که نه از مواد اولیه خوشمزه ونه از مهارت آشپز که همه
#دلچسبی این لقمه ها از سرانگشتان بی ریایی
#آب می خورد که به
#عشق امام حسین هم از جان و مال خود هزینه می کنند تا
#سهمی در خدمت گذاری به میهمانان حضرتش داشته باشند و همین بود که پس از
#صرف نهار، در لحظاتی که روی تکه موکتی کنار موکب و کمی دور از جاده نشسته بودیم و آسید احمد و خانواده اش در گوشه ای دیگر استراحت می کردند، زیرگوش مجید زمزمه کردم:
«مجید! این
#غذاهایی که این جا می خوریم، مزه همون
#شله_زردی رو میده که توبه
#نیت من گرفته بودی و آوردی در خونه مون!»
از جان گرفتن
#خاطره آن روز دل انگیز در این مسیر رؤیایی،
#صورتش به خنده ای
#شیرین گشوده شد و مثل این که نکته ای لطیف به
#خاطرش رسیده باشد،
#چشمانش به وجد آمد و گفت: «الهه! اون روز هم
#اربعین بود!»
و نمی دانم دریای
#دلش به چه هوایی
#طوفانی شد که نگاهش در
#فضای اربعین
#گم شد و با صدایی سراپا احساس، سر به زیر انداخت: «اون روز با این که دلم برات
#می_لرزید و آرزوم بود که باهات
#ازدواج کنم، ولی باورم نمیشد دو سال دیگه تو ایام
#اربعین، با هم تو
جاده کربلا باشیم!»
سپس
#سرش را بالا آورد، نگاهم کرد و چه نگاهی که از شورش
#احساسش، چشمانم به تپش افتاد و با من که نه، با
#معشوقش حسین (ع) نجوا کرد:
«من
#تو رو هم از
#امام_حسین میم دارم! اون روز تا شب پای
#تلویزیون #نشسته بودم و فقط با امام حسین درد دل میکردم! همش ده روز تا آخر
#ماه صفر مونده بود، ولی منم حسابی بیتاب شده بودم! بهش میگفتم به
#عشقت این ده روز هم تحمل میکنم، توهم الهه رو برام نگه دار!»
و دیگر
#نتوانست چیزی بگوید که هر دو دستش را از پشت روی زمین
#عصا کرد، کمرش را کشید تا خستگی سنگینی کوله را در کند و چشم به سیل جمعیتی که در
#جاده سرازیر بودند، در سکوتی عمیق فرو رفت.
ادامه دارد...
✍️نویسنده:
#فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊