🌸🍃نمونه هایی از نحوه تعامل امام خمینی ره با همسرشان از بیان دختر و داماد و عروس ایشان
🍃«امام با مادرمان واقعاً ارتباط عاطفی عجیبی داشتند. هر وقت برای حضرت امام حادثهای مانند بیماری اتفاق میافتاد، ایشان نزدیکان را فرا میخواندند و سفارش مادرمان را میکردند. از سختیها و مشقّاتی که مادرمان کشیده است صحبت میکردند و میفرمودند: باید رضایت مادرتان را جلب کنید.» و این علاقه زیاد تا آخرین لحظات عمر ایشان ادامه داشت «در شرایط سخت روزهای آخر، هر وقت چشم بازمیکردند، اگر قادر به صحبت بودند، میگفتند: خانم چطورند؟ میگفتیم: خانم خوبند. بگوییم بیایند پیش شما؟ میگفتند: نه، خانم کمرشان درد میکند. بگذارید استراحت کنند».
🍃دلتنگیهای امام برای همسرشان وقتی از ایشان دور بود نیز زبانزد خانواده بود. یک نمونه را نوه امام اینگونه روایت میکند: «یک بار که خانم به مسافرت رفته بودند، آقا خیلی دلتنگی میکردند. وقتی ایشان اخم میکردند، همه به شوخی میگفتند: اگر خانم باشند آقا میخندند، وقتی نباشند آقا ناراحت هستند و اخم میکنند. خلاصه، ما هر چه سر به سر آقا گذاشتیم، اخم آقا باز نشد. بالاخره من گفتم خوشا به حال خانم که شما این قدر دوستش دارید. ایشان گفتند: خوش به حال من که چنین همسری دارم. فداکاری که خانم در زندگی کردهاند، هیچ کس نکرده است.
🍃احترام و جایگاه ویژه برای همسر
عشق امام به بانو ثقفی با احترامی ویژه گره خورده بود. ما که اولادشان بودیم، کوچکترین بیاحترامی یا تندی از امام ندیدیم. کوچکترین دستوری به مادرمان نمیدادند. حتی بگویند: «یک چای برای من بیاورید». اگر احیاناً چای میخواستند، میگفتند: خانم بگویید برای من چای بیاورند. همسر امام در این باره میگوید: امام همیشه احترام مرا داشتند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی کردند. اگر لباس و حتی چای میخواستند، میگفتند: ممکن است بگویید فلان لباس را بیاورند؟ گاهی اوقات هم خودشان چای میریختند. در اوج عصبانیت، هرگز بی احترامی و اسائه ادب نمی کردند. همیشه در اتاق، جای بهتر را به من تعارف میکردند. تا من نمی آمدم سر سفره، خوردن غذا را شروع نمی کردند. به بچه ها هم میگفتند صبر کنید تا خانم بیاید. حاضر نبودند که من در خانه کار بکنم.
احترام امام به خانم بسیار زیاد بود؛ تا آخرین ساعات عمرشان این احترام در اعمال و رفتارشان مشهود بود و به همه حتی پسرشان نیز حفظ این روحیه را توصیه می کردند.
@shahid_masoud_asgari